آیا تا به حال خواسته اید سریالی در مورد یک دختر چاق افسرده تماشا کنید که تقریباً می میرد، او کیست را فراموش می کند و با وجود اینکه چاق تر است عاشق بدن جدیدش می شود؟ نه خب، این دقیقاً همان چیزی است که با سایز بزرگ Misadventures In Love در مورد آن است. همه چیز در مورد این نمایش خوب نیست، شخصیت ها بد است، کمدی بد است، هنر/انیمیشن متوسط است، و آنها پیام "چربی زیباست" و چربی هراسی علیه آنها را به یکی از بدترین راه های ممکن به تصویر می کشند. خلاصه داستان: من اساساً در ابتدا به موضوع اصلی پرداختم، اما چند مورد دیگر این است که او (کودا) در دفتری کار می کند که محصولات تولید می کند، چند همکار دارد که دوست/مظنون هستند (زیرا این نوع تبدیل به یک آدم بداخلاق می شود و اصلاً مشخص نیست مقصر کیست) و او علاقه زیادی به معاون رئیس جمهور شرکت و او دارد. بنابراین قانون در مورد آن اعمال نمی شود او کل پیچ و تاب تلاش او برای خودکشی که در واقع یک اقدام به قتل است، به نوعی تمیز است، اما همه چیزهای دیگر کاملاً عمومی است و پیام نه چندان ظریف در مورد نحوه رفتار جامعه با افراد چاق (به ویژه زنان) همانطور که گفتم، به طرز وحشتناکی انجام می شود.
شخصیت ها:
کودا لعنتی به عنوان یک MC بد است، نمیگوید ترجیح میدهم افسرده شود و از خودش متنفر باشد، زیرا چاق است، اما شخصیت او پس از فراموشی وحشتناک است. او فردی است که فکر میکند زیبا و بامزه است و فقط به غذا فکر میکند (که بیادب به نظر میرسد، اما واقعاً این یکی از ویژگیهای شخصیتی او نیست) او با دیگران به نظرم خوب است، اما احساس میکند همیشه خودش را بالاتر از آنها قرار میدهد. مثل وقتی که به مردم توصیه می کند، به آنها می گوید که بیشتر شبیه او رفتار کنند. او فکر می کند که پسرها می خواهند مدام به او ضربه بزنند که آزاردهنده می شود، او فقط یک خودشیفته است، اما اشکالی ندارد زیرا او یک دختر چاق است که به خودش اعتماد دارد، بنابراین ما باید مثل "تو برو دختر" باشیم و صدا نکنیم که او چقدر عوضی است. حتی یک صحنه وجود دارد که همکارش (تامائی) از لباس او تعریف می کند و او را ناز خطاب می کند، و کودا حتی تعارف را هم جواب نداد، او فقط مثل "متشکرم" بود! و شروع به صحبت در مورد کار کرد. طراحی او بیش از حد وحشتناک است، او شبیه یک ماپت است که صورتش برای سرش خیلی کوچک است.
صحبت از Tamai، او نیز می مکد. او به عنوان یک عوضی قلابی شروع به کار می کند، با چهره کودو خوب رفتار می کند، اما در واقع حسادت می کند که اکنون که شخصیتش تغییر کرده است بیشتر از او توجه می شود... تا قسمت دوم که کودو به او آرامش می دهد و حالا ناگهان BFFS می شوند -_- یک راه لعنتی انتخاب کنید!
معاون رئیس جمهور چیز زیادی در مورد او ندارد، او فقط یک مرد خوب است. رئیس او (مطمئناً مقصر نیست) همیشه بسیار بیتفاوت است، اما روابط آنها با یکدیگر چیزی است که آنها را جالبتر میکند و احتمالاً معمای مقصر کیست. چند شخصیت کارآگاه وجود دارد، مینامی قدیمیتر، کسی است که میخواهم دربارهاش صحبت کنم و چرا از اینکه آنها چاق هراسی را به تصویر میکشند متنفرم. این خیلی مسخره است، او از او می پرسد که آیا واقعاً فکر می کند که او زیبا و بامزه است یا خیر و او را در چهره خود متوهم می خواند و از او به عنوان "fatass" برای همکارش یاد می کند. رفیق واقعاً اینطوری نحوه رفتار جامعه با افراد چاق را به تصویر می کشی؟
وقتی صحبت از این شد، من حتی نمیدانم که آیا نویسندهها چند بار او را به طور "محتوا" مسخره میکنند یا خیر، همانطور که اشاره کردم او به خاطر آن غذا و فضاهای بیرون را بسیار دوست دارد، وقتی او راه میرود جلوههای صوتی اضافه میکنند که به نظر میرسد زلزله در حال رخ دادن است. مثلاً آیا این قرار است افراد چاق را مسخره کند یا آنها را تشویق کند؟ حتی اگر قرار باشد دومی باشد، کودو فقط یک خودشیفته است که نسبت به قیافهاش بسیار مغرور است، بنابراین زنان چاق با اعتمادبهنفس را عوضی نشان میدهد.
در وقت خود صرفه جویی کنید، تنها لذتی که از این کار می برم مسخره کردن کودو است، حداقل حدس می زنم خودش را جدی نمی گیرد، و این بدترین چیزی نیست که تا به حال دیده ام، اما برای من نیست.